ماهانماهان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

ني ني من

تولد دسته جمعي فرشته هاي ناز دي ماهي

  عزيزم بعد از يك ماه و ... كه از تولد دسته جمعي مي گذره تازه تونستم اين سه تا عكس رو پيدا كنم و اينجا بزارم ولي قول مي دم كه خيلي زود بقيه عكسا رو مخصوصا عكساي تكي رو از خاله زهرا مامان سارا كوچولو بگيرم ، فعلا اينا رو داشته باشه ...   30/10/1390         اينم بگم كه تولد توي خونه مامان بزرگ نوژا كوچولو بود و خاله فروغ خيلي خيلي توي زحمت افتاد از اينجا ازش تشكر مي كنم ، مرسي خاله فروغ واقعا شب به ياد موندني اي شد . ...
2 اسفند 1390

تولد 2 سال و 2 ماهگي ماهان من

اينم از عكساي تفلد : كارت دعوت   پشت و روي پاكت دعوت فلش دم در تزيئينات   غذا ماهان بد عنق قبل از اينكه كيك رو ببينه : با زور و تهديد تونستيم اين لباسا رو تنش كنيم ولي به هيچ عنوان لباس بع بعيشو نپوشيد : اين فنجونا رو هم كه روي ميز مي بينيد فنجوناي نسكافه و شيركاكائو هستن كه ازشون عكس ندارم :   اينم كيكش كه من خيلي خوشم اومد و ماهان هم تا ديد كم كم يخش آب شد اينم از تسنيم خانم يكي از دوستاي ماهان :   و بقيه دوستا   اميرحسين ، متين ،‌ مهدي اينم يه عكس خانوادگي : اين سي د...
24 بهمن 1390

23 ماه از تولد ماهاني گذشت

20 آبان تا 20 آذر  قد : 73/5   وزن : 10/200 عزيزم پارتي آرشام كوچولو يكي از اتفاقات خوب اين ماه بود كه احساس كردم خيلي بهت خوش گذشت چون وقتي اومديم خونه همش از مي گفتي : ماني هيييييي (ماني گريه كرد) ناقا (نيكا) ناجا (نوژا) آشام (آرشام) و همش مثل آرشام دستت رو مي كردي توي آب و مي خنديدي آخه آرشام كوچولو هم همش مي خنديد ميزبان خوش خنده ، و همش هم با مدادهايي يه خاله شهرزاد بهت داده بود خط خطي مي كردي و مي گفتي آب بابا اينم از عكساي پارتي : ماهان ، نوژا ، آرشام ماهان و ماني   * يه تب سه روزه گرفتي كه بعدا متوجه شديم كه تب دندون هجدهمت بوده دندون سمت راست لثه پا...
5 دی 1390

ماهان من 22 ماهه شد

20 مهر تا 20 آبان عزيزم هر روز كه مي گذره تو بزرگتر مي شي و ما پيرتر ولي اصلا از پير شدنم ناراحت نيستم بلكه خيلي هم خوشحالم كه روز به روز داري بزرگتر و بزرگتر مي شي و روز به روز شيرين زبون تر و شيطون تر ، عزيزم خيلي دوست دارم به اندازه هرچيزي كه هست و نيست ، الانم توي اداره ام خيلي خيلي دلم برات تنگ شده . از وضو گرفتنت بگم كه قبل از الله كردن به سبك خودت وضو مي گيري يعني منو مجبور مي كنه تا بلندت كنم و بزارمت روي كابينت و شير رو باز كنم بعد شروع مي كني به وضو گرفتن كه عالميه واسه خودش . بزنم به تخته ديگه جملات سه كلمه اي رو مي گي خيلي ناز ، ببين : ماني من رفتم ، آدا اينجاش هش : ندا اينجا هست . اينم از د...
8 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ني ني من می باشد